مدیرعامل موسسه مشاوره پردیس از گذراندن روزهای سخت کرونایی می‌گوید: همدلی راه چاره کارآفرینان و نیروی کار

کرونا، روزهای سختی را برای کارآفرینان و کارگران ایجاد کرده است. فرصت‌های شغلی یکی پس از دیگری نابود شدند و بخش خصوصی محکوم به این است که همیشه باید با شرایط سخت کنار بیاید و راهی برای برون‌رفت از آن پیدا کند. از مصطفی مروارید، مدیرعامل «موسسه مشاوره روانشناسی پردیس» پرسیدیم که در این شرایط چه توصیه‌هایی می‌توان به نیروی کار ومدیریتی داشت. او سابقه سال‌ها مشاوره تخصصی آموزش مهارت‌های زندگی در سازمان‌ها وادارات دولتی وخصوصی داشته است و جزو مشاوران اولیه مجموعه «صدای مشاور» (1480 فعلی) بوده است. در این مصاحبه با مسیری که طی کرده است و نکته‌ها و درس‌هایش بیشتر آشنا می‌شویم.

 

  • چه عواملی زمینه‌ساز ورود شما به حوزه مشاوره بود؟

دو دلیل عمده در ورود من به حوزه مشاوره وجود داشته است. دلیل اول؛ علاقه شخصی و درونی خودم بود که به دوران اوایل نوجوانی برمی‌گردد آن‌هم در زمانی که اسم روانشناس و مشاور خیلی بعید بود حتی مطرح شود. دلیل دوم رشته تحصیلی و کاری مرتبط به من، در آموزش و پرورش است. مقطعی که در کنار تدریس توانمندی ارتباط و گوش کردن‌های عاطفی را احساس می‌کردم و بازخوردی که از دیگران می‌گرفتم سبب شد تا به طور رسمی از دهه هفتاد وارد حیطه مشاوره تربیتی تحصیلی و خانوادگی شوم و تا امروز به این کار مشغولم. از بودن در این نقش رضایت خوبی دارم و باورم این است که ویژگی‌های مشاور بودن لازم است در تیپ شخصیتی فرد وجود داشته باشد و معجونی از درونمایگی علاقه، هنرعشق ورزیدن به دیگران و یاری‌رسانی در فرد شکل گرفته باشد تا مشاور بتواند به عنوان یک مرجع مورد اعتمادو رازدار ایفای نقش بنماید. مشاوره مانند مدیریت، تلفیقی از علم و هنر است. اقبال مراجعان هم می‌تواند نشان‌دهنده عملکرد مشاور باشد و به او یک شاخص بدهد که تا چه حد توانسته است در کارش موفق باشد.

  • در شرایط فعلی چه مشاوره‌هایی برای عبور از شرایط سخت اقتصادی می‌شود به کارآفرینان ارائه داد؟

بخشی از توصیه من بر اساس تجربه‌ام است. کارآفرینان لازم است توجه داشته باشند که مشکلات می‌تواند انسان‌ها را محدود کند اما معلول شدن روانی در عمل، توسط خود فرد صورت می‌گیرد به این معنی که اگر در ذهن، باور ناتوانی القا شود فضایی از هجوم افکار منفی و ناکارآمد ناشی از مقایسه‌گرایی، ترس از آینده‌ای که وجود ندارد، فرد را به سمت ناامیدی سوق می‌دهد. همه می‌دانیم که زندان روانی و احساس ناامیدی سر منشاء همه شکست‌ها و معلولیت‌های عملکردی است و بااستعدادترین افراد هم با این وضع موفق نخواهند شد. به همین دلیل است که موفقیت قبل ازآن که مدیون «هوش کمّی» باشد ناشی از«هوش هیجانی وعاطفی» است .

تجربه دیگر من برای کارآفرینان این است که قبل از شروع به فعالیت، مطالعه اکتشافی در حوزه کاری که قرار است وارد شوند انجام دهند و مراحل اجرای کار و تکمیل طرح خود را بر اساس مطالعه علمی و تجارب موجود قرار دهند وآن ‌را به صورت پروژه‌های متوالی، منطقی و اجرایی درقالب سرمایه فیزیکی و کالبدی طراحی کنند و اصطلاحا شناگری را در استخر کم عمق سپس نیمه عمیق و عمیق بیاموزند به این دلیل که موفقیت حاصل توالی گام‌های منطقی، کوچک و موفق است و آنگاه درتوالی گام‌ها کار بزرگ شکل می‌گیرد.

  • چه مشاوره‌هایی برای کسانی که می‌خواهند وارد حوزه کار شوند، دارید؟

تجربه دیگر من برای نیروی کار این است که در هرکار و شغلی که می‌خواهند وارد شوند مهارت لازم را به دست آورند. داشتن سواد فنی و حرفه‌ای کار، مسئولیت‌پذیری، وظیفه‌شناسی و به قول یکی از بزرگان فلسفه «با تمام وجود وارد یک کار شدن» را بیاموزند و مهارت‌های لازم کار را در خود رشد دهند آنگاه اتفاقی که می‌افتد این است که کارفرمای هوشیار از دست دادن این گونه نیروی مسلط به علم عملی واخلاق حرفه‌ای رازیان خود و کار می‌داند و با وجود بسیاری از مشکلات سعی در حفظ او خواهد داشت. از سوی دیگر با اطمینان می‌تواند او را به حوزه کاری دیگری معرفی کند یا توسط سایرکارفرمایان مورد شناسایی قرارگیرد؛ چون همه در جستجوی انسان‌های کارآمد، سالم و دقیق هستند. من معتقدم سلامت کاری و اخلاقی، ضمانت کار را به دنبال می‌آورد.

  • اگر نیروی انسانی را سرمایه هر مجموعه بدانیم، امروز بخش خصوصی نمی‌تواند امنیت شغلی را برای سرمایه‌هایش تضمین کند، چه توصیه‌ای در این باره دارید؟

جمله معروفی در کتاب شازده کوچولو وجود دارد آنجا که روباه به شازده کوچولو می‌گوید: «تو مسئول گلی هستی که آن را پرورش داده‌ای». این جمله به نظرم بسیار اهمیت دارد. یک بنگاه اقتصادی هوشیار مراقب است که نیروی کاری زبده و ورزیده خود را به هر قیمتی حفظ کند و از دست ندهد. برای اینکار لازم است یک همدلی دوجانبه اتفاق بیافتد تا در تنگناها و بحران‌های اقتصادی به قول معروف نه سیخ بسوزد و نه کباب. به این معنی که یک کارفرمای منصف و اخلاق‌مدار در پی ایجاد یک فضای امن روانی است تا نیروی کار در آن احساس تعلق پیدا کند و محیط کار را خانه خود بداند و خود را عضوی از یک خانواده بزرگ تولید. و این ممکن نیست مگر از طریق انتقال سه حس مهم بودن، موثر بودن ومحترم بودن در محیط کار؛ ومعنی یک کارگروهی نیز همین است که بزرگترین عضوگروه وکوچکترین و ضعیف‌ترین عضو کامل‌کننده هم هستند و نبود یک تکه کوچک از پازل می‌تواندیک نقش بزرگ را ناقص نشان دهد. بنابراین، لازم است هرکس درجایگاه خوداین حس‌ها را دریافت کند.

اگر بخواهیم در موقعیت کنونی صحبت کنیم واقعیت نشان‌دهنده نابسامانی مدیریت اجتماعی و اقتصادی است و بسیاری از کارفرمایان با وجود توانمندی و میل باطنی‌شان ناچار به سمت سیاست تعدیل نیرو حرکت می‌کنند که در نتیجه آن رابطه بازنده –بازنده میان کارفرما و نیروی کار شکل می‌گیرد و هر دو زیانمند می‌شوند .هم انسانیت لطمه می‌خورد و اخلاق و هم صنعت و تجارت. در دنیای کسب و کار اخراج یک نیرو و بیکارشدن وی گاه مانند آب ریختن داخل لانه موری است که سیل ایجاد می‌کند و کسی که آب می‌ریزد متوجه خسارت وارده  نمی‌شود و این که چه ولوله‌ای دردنیای انسان‌های دیگر ایجاد کرده است را متوجه نمی‌شود یا نادیده می‌گیرد و متأسفانه ذهن توجیه‌گر انسان، فرد را تسلی می‌دهد و آرامش می‌کند.

راهکاری که در زمانه صعب و دهشتناک می‌تواند کمک کند این است که مدیریت هدایتی را در پیش بگیریم نه مدیریت ریاستی؛ به این معنی که مهارت و اخلاق حرفه‌ای و انسانی کارفرما و نیروی کار خود را نشان دهد و هر دو طرف همدلانه به مساله نگاه کنند در این شرایط نیروی کار مشکلات کارفرما را لمس می‌کند و کارفرما نیروی کار را «فرزند» خود می‌داند و به این فکر می‌کند که اگر برای او تعدیل پیش آید چه مشکلاتی برایش ایجاد می‌شود. در هنگامه همدلی «چشم‌ها کور نیست» و «گوش‌ها به کری زده نمی‌شود» و وجدان انسانی هرگروه را به سمت واژه انصاف می‌برد که معنایی جزاین ندارد که «برخوردیکسان با مسائل یکسان»باشد. تنهاآنگاه است که  انتظارات متقابل معقول می‌شود و به جای اخراج به عنوان اولین و ساده‌ترین سیاست حل مساله دنبال یک راه حل برنده –برنده بودن خواهند رفت. این امر فضای حداقلی احساسی ازامنیت روانی و عاطفی را برای طرفین ایجاد می‌کند.

  • آیا بخش خصوصی باید خود را ملزم به آموزش کارآفرینان و کارگران بداند؟

استفاده از خدمات مشاوره و درک نیاز به آن در حوزه کار امری بدیهی شده است و برخلاف دو دهه گذشته که کمترتوجه به آن به صورت فراگیروجودداشت اقبال خوبی در سطح جامعه واقشار عمومی وهمچنین صنایع و کارفرمایان دیده می‌شود.

خدمات مشاوره می‌تواند از چند جهت به مشاغل وکارفرمایان کمک‌رسان باشد: اول گزینش مناسب نیرو و تطبیق ویژگی‌های شغل و شخصیت داوطلب برای شغل را هوشمندانه‌تر می‌کند.دوم از طریق آموزش و برگزاری دوره‌های روانشناسی کار وتوسعه فردی نیروی کاروکارفرما را به‌روز می‌کند.سوم با استفاده از مشاوره، رفع مشکلات عاطفی، روانی و خانوادگی نیروهای شاغل دنبال می‌شودو بهبود راندمان فضای کاررا موجب می‌شود. البته این دستاوردها مستلزم وجود نگاه «انسان‌گرا» در کارفرما است.

  • توصیه نهایی شما چیست؟

امیدوارم که هر محیط کاری علاوه بر اینکه مهارت‌های فنی و حرفه‌ای نیروی کار را رشد می‌دهد فضایی ایجاد کند که هر فرد از طریق علاقمندی به مطالعه و کتاب‌خوانی، شرکت در دوره‌های انگیزشی و به ویژه ارزیابی خود در اخلاق انسانی و حرفه‌ای آنچنان به زبدگی برساند که کارفرما به نیروی کار افتخار و اعتماد کند. قطعا در این فضا خواهد بود که ارزش سنجی‌های صرفا مادی و منافع نگری‌های کوچک نمی‌تواند حقیقت بزرگ نیک بودن و نیک ماندن را از هر دو طرف بگیرد وبه قول زنده کننده ایران وایرانی، فردوسی بزرگ رفتارها براین روال خواهد بود که:

ز روز گذر کردن اندیشه کن

پرستیدنِ دادگر پیشه کن

به نیکی گرای و میازار کس

که راه رهایی همین است و بس

دیدگاهتان را بنویسید