محمد خرقانی از قدیمیترین دبیران زبان انگلیسی مشهد است. او در سال 1311 در محله عباسقلیخان مشهد چشم به جهان گشود و دوران نوجوانی و جوانیاش را نیز در همین شهر طی کرد. او علاوه بر تحصیلات در زبان انگلیسی و فرانسه، دارای تحصیلات حوزوی نیز هست. خرقانی در سال 1342 به استخدام اداره آموزش و پرورش خراسان درآمد و طی سالهای پیش از انقلاب به فعالیتهای فرهنگی و سیاسی اشتغال داشت. او هماکنون در زادگاهش زندگی میکند و کماکان به فعالیتهای فرهنگی مشغول است. آنچه میخوانید قسمت دوم از گفتوگوی ما با این دبیر قدیمی مشهدی است در رابطه با حال و هوای مشهد در جریان اشغال ایران توسط متفقین در جریان جنگ جهانی دوم و آنچه در آن دوران گذشته است.
• از شرایط مشهد در دوران خروج روسها بگویید. آیا مردم از خروج روسها خوشحال بودند؟
مردم فوق العاده خوشحال بودند چون بالاخره روسها اجنبی بودند و از آنها ترس داشتند. اضافه بر این وجود آنها مایه ناراحتی بود. مردم در مضیقه بودند هم از نظر خواروبار و هم از نظر رفت و آمد. در آن زمان رفت و آمد با درشکه صورت میگرفت و اگر در هر محلهای یک نفر ماشین داشت یا نداشت اسباب زحمت بود. وقتی بنایی میکردیم یادم هست که کارگرهای بنا ظهر که میشد و اذان میگفتند، نماز میخواندند و میآمدند برای ناهار. ناهار آنها عمدتا نان و سیبزمینی و یک مقدار دراغ بود. دراغ هم دوغی است که داخل پوست بز میریزند. ناهارشان این بود و این نان را چنان با ولع میخوردند که امروز مردم شیشلیک را با این ولع نمیخوردند.
• به لحاظ بهداشت عمومی در اواخر دهه 20 بیماریهای مسری خیلی زیاد بوده است. این شرایط تا کی ادامه داشت؟
آب خوردن مردم از نهر و جوی خیابان بود. در مشهد این آب را در آب انبارهای بزرگ در اطراف آستانه و صحن کهنه و صحن نو و در محلات مختلف ذخیره میکردند. راه آبهایی را باز کرده بودند و میآمدند جلوی آب را میبستند و آب کاملا میآمد بالا. عمدتا این کارها را از نیمه شب به بعد میکردند یعنی از نیمه شب تا اذان صبح که آب تقریبا سالمتر و پاکیزه تر بود، آب انبارها را پر میکردند و یک روز هم اجازه نمیدادند مردم آب بردارند تا اگر چیزی دارد تهنشین کند. شیر آب یک متر بالاتر از عمق آب انبار بود به این خاطر که تهنشینها و مواد اضافی به ظروف مردم منتقل نشود. بنابر این آب آشامیدنی از آب انبار بود و آب مصرفی از چاه. هر خانهای یک حلقه چاه داشت و مردم باز مشکل تطهیر آب را هم داشتند. چون آب قلیل بود و کوچکترین چیز نجس اگر به آب میخورد کل آن نجس میشد. بنابراین نمیگذاشتند کسی به آب حوض دست بزند تا باران بیاید. گاهی اتفاق میافتاد که تابستان از باران خبری نمیشد. آن وقتها یک ظرف بزرگ در خانهها نگه میداشتند که به آن کره میگفتند. این ظرف را از چاه آب میکردند، منتها با مراعات همه احتیاطها، تا آبی که از چاه بالا میآید پاک باشد. پس به مقدار کُر با حساب اینکه نجس نباشد، این آب را درون حوض تخلیه میکردند و آب حوض هم در اصطلاح کُر یا پاک میشد.
• لولهکشی آب از چه زمانی شروع شد؟
لوله کشی در سال 36 آغاز شد. مثلا ما لوله کشی کردیم ولی خوب خیلی از خانهها بودند که جلوتر لولهکشی کرده بودند و برق هم همان سالهای 34 یا 35 به خانه مشهدیها آمد.
• در آن زمان کسانی بودند که در مقابل لوله کشی آب و برق واکنش نشان دهند و بگویند این نجس و آن شیطانی است؟
از آنجایی که حمامها از زمان رضاشاه یعنی قبل از سال 1320، از حالت خزینهای به حالت دوشدار و نمرهدار در آمده بود، مقاومتهایی انجام میشد. در خود مشهد حمامی داشتیم به نام گرمابه حاج رستم. عمدتا حمامها پیش خزینه و یک خزینه بزرگ داشتند. این خزینه بزرگ، آب زلال داغی داشت. پیش خزینه آب ملایمی داشت و بیشتر برای اینکه بدنشان آماده شود و به اصطلاح چرکها باز شود در آن میرفتند. بعد میآمدند در صحن حمام کیسه میکردند و برای آب کشی نهایی میرفتند به خزینه بالا. ولی خب خزینه جلو قطعا آلوده بود و به همین دلیل زخم سر و زخمهای دیگر فراوان یافت میشد: کچلی و تراخم و سالک.
حمام حاج رستم در خیابان طبرسی و داخل کوچههای آنجا بود. خصوصیتش این بود که دوشهای آن یک حالت شبه انفرادی داشتند. این نمرهها گود بودند و به شخص اجازه میدادند که از آب دوش، محفظه این نمره را تا محل خروجی آب کند و توی آن بنشیند و خیس بخورد و غسل کند. جالب اینجاست که همین حمام یک مامور هم داشت که در اوایل کوچه کشیک میکشید و وقتی میدید ماموران شهربانی یا بلدیه دارند میآیند، خبر میداد. پس فورا آب را تخلیه میکردند و همان نمره، تبدیل میشد به یک دوش معمولی(میخندد).