سختیها و پیچوخمهای زندگی انسان را همچون کوه محکم و استوار میکند و یاد میگیرد چگونه رشد کند، هرچه بیشتر ناملایمتی میبیند قدمهایش را محکمتر برمیدارد تا در سرنوشتی که خداوند برایش تعیین کرده بتواند سربلند شود.
به گزارش اعتمادساز، جمله «معلولیت ناتوانی نیست» را حتماً بارها و بارها شنیدهایم، برای اثباتش پای گفتگو با یک کارآفرین معلول نشستیم که با تکیه بر ایمان و ارادهاش معنی واقعی صبر و رسیدن به روزهای خوب را با تلاشش به اثبات رسانده و حرفهای زیادی برای گفتن دارد و همیشه تلاشش بر پایه این بوده که بتواند الگوی خوبی برای همنوعانش باشد.
حسین نیکزاد که در کودکی دچار فلج میشود گفت: به دلیل تب بالایی که در نوزادی گرفتم، مادر و پدرم مرا به نزد یکی از دکترها میبرند و او به والدینم توصیه میکند برای درمانم هزینهای نکنند، مادرم در خاطراتش میگوید؛ با ناامیدی مرا به خانه میآورد، اما صبح روز بعد میبیند تبی ندارم ولی پای چپم به دلیل همین بیماری فلج میشود.
او اظهار کرد: پدرم قالیباف بود، زندگی ساده و مشکلات فراوانی داشتیم و تنها منبع درآمد زندگیمان از همین محل بود.
وی گفت: پدرم به دلیل مشکلات مالی نمیتوانست برای هزینههای مدرسه پولی به من بدهد و میخواست در کنار درس کار کنم و به کسب درآمد بپردازم.
نیکزاد ادامه داد: این وضعیت موجب شد تا پشت دار قالی بنشینم و به مرور تمامی فوت و فنهای قالیبافی را از پدر مرحومم بیاموزم، چون در طول هفته به مدرسه میرفتم جمعهها کار میکردم و شنبه مزد کارم را میگرفتم.
وی افزود: درس را تا سوم راهنمایی ادامه دادم، علاقه بسیاری به معلمی داشتم و حتی در آزمون دانشسرا شرکت کرده و با امتیاز بالا قبول شدم، اما وقتی میخواستند حکمم را بدهند گفتند طبق بخشنامه به دلیل معلولیت نمیتوانم معلم باشم، اما ۴ ماه بعد فرد دیگری که از دو پا معلول بود را استخدام کردند و من چون کسی نداشتم نتوانستم در این حرفه مشغول به کار شوم و این بیعدالتی موجب ترک تحصیل من شد.
نیکزاد با بیان اینکه پس از مدتی تصمیم گرفتم دوباره روی پای خودم بایستم، عنوان کرد: آن زمان پس از خریدن یک پاکی (ابزار قالیبافی) پیش آقای هاشمی که کارگاه قالیبافی داشتند مشغول به کار شدم و بهعنوان نقشهخان، قالیبافی را شروع کردم، آن زمان طی یکسال بافندگی در سال ۱۳۷۰ توانستم ۱۳۰ هزار تومان پسانداز کنم.
او عنوان کرد: در آن سال این درآمد را صرف سفر به ترکیه، سوریه، بلغارستان و اسلامآباد پاکستان کردم، مجدد با کسب درآمد ۱۰۰ هزارتومانی پس از گرفتن گواهینامه توانستم برای خودم موتورسیکلت بخرم، در واقع میخواستم ثابت کنم معلولیت برایم محدودیت نیست.
این معلول کارآفرین که پس مدتی ازدواج کرده و اکنون دو فرزند پسر و دختر دارد، گفت: در آن دوران تعمیرات قالی، رنگرزی، نختابی و تمامی مراحل تولیدات مورد نیاز قالی را یاد گرفتم.
وی با بیان اینکه به مرور با جذب نیرو به تولید قالی باکیفیت پرداختم، گفت: چون قالیهایی درخور شأن شهرمان تولید میکردم توسط تاجرهای فرش شهرستان حمایت شدم.
نیکزاد عنوان کرد: هماکنون با کارگاههایی که در روستاهای زندهجان، کسرینه، فدافن و حتی شهر کاشمر دارم حداقل ۳۵ نفر مشغول به کار هستند و تاکنون از همین کارگاهها ۶ نفر بازنشسته شدهاند.
وی گفت: اکنون دخلوخرجم بد نیست و به تمام نیروهایی که بهصورت مقاط (مقدار بافت) کار میکنند ۲۰۰۰ تومان بیشتر از دیگر کارگاهها دستمزد میدهم.
این معلول کارآفرین با بیان اینکه هر چند به دلیل تولید باکیفیت، سفارشهایی از اصفهان و شیراز دارم، ولی متأسفانه این هنر در حال افول بوده و دیگر بافنده بهسختی گیر میآید.
وی افزود: برخی مسئولین در این زمینه فقط خوب حرف میزنند و شعار میدهند ولی حمایتی از صنعت فرش نکردهاند.
نیکزاد گفت: مواد اولیه بسیار گران شده بهطوریکه ۷ ماه قبل دو تخته قالی به بیش از ۵۰ میلیون تومان با هزینه هر مقاط بیش از ۱۰۰ هزار تومان و تأمین مواد اولیه بیش از ۷ میلیون تومان فروختهام ولی الان علیرغم اینکه مقاط بیش از ۱۲۰هزار تومان و مصالح بالغ بر ۱۰ میلیون تومان شده دو تخته قالی را به حدود ۴۰ میلیون تومان میفروشیم.
وی با بیان اینکه اگر هنوز در این حرفه مشغول هستم چون قالیهای کوچک تولید میکنم تا راحتتر به فروش برسد، گفت: بزرگان عرصه قالی با خاک یکسان شده و از بین رفتهاند؛ در صورتیکه همه آنها استاد من بودهاند و دلیل آن عدم حمایت مسئولین است.
این معلول کارآفرین افزود: گرچه وامهایی از بهزیستی و صندوق کارآفرین در گذشته گرفتهام ولی الان با ۵۰ میلیون تومان تسهیلات فقط دو کیسه نخ میتوان خریداری کرد.
ایسنا