توس توقیف شد، به زندان وکیلآباد رفتم، برای من پرونده درست کردند که نتوانم در انتخابات شرکت کنم
چهرهاش آرام است؛ آنقدر که متوجه نمیشوی توفانهای زیادی را پشت سر گذاشته. از بسته شدن روزنامهاش در چند نوبت که خاطرهای غمگین برایش ساخت تا دغدغههایی که هنوز او را مثل سی سال قبل سرپا نگه داشته است. محمد صادق جوادی حصار تنها یک روزنامهنگار نیست. او خودش را هنوز یک معلم میداند که شیرینترین خاطرههایش را با دانشآموزانش دارد. چه در مدرسه و چه در روزنامهای که با نام «توس» خواست تداعیکننده نام خراسان و پناهگاهی برای روشناندیشی باشد. گفتوگویی با او داشتیم در رابطه با روزنامه توس و نقش آن در فضای مطبوعاتی و عرصه کارآفرینی خراسان که در ادامه میخوانید.
• ایده روزنامه توس چگونه شکل گرفت؟
روزنامه توس وقتی در ذهن من شکل گرفت که به اجبار روزنامه خراسان را ترک کردیم. در سال 1370 و در پی درج یک مقاله ، جریانی کمر همت بست تا روزنامه را تسخیر و ما را از آن بیرون کند. در آن زمان “روزنامه خراسان ” جایگاه اندیشه چپ اسلامی بود ، در مشهد. همان جریانی که به خط سوم و خط امام معروف بود و بعدها به جریان اصلاحطلب تبدیل شد. آقای سید ابوالفضل موسویان در آن مدیر مسئول خراسان بود و من سردبیر. آن جریان در نهایت روزنامه را از دست ما خارج کرد. آقای موسویان را به قم روانه کردند و من در پی روزنامه ای دیگر – توس – افتادم.
• پیش از آن هم مخالفتی با این جریان در روزنامه خراسان شده بود؟
البته آن جریان فکری قبل از آن هم تلاشهایی کرده بود که روزنامه خراسان و اندیشه متمرکز در آن را به محاق ببرد . نتیجه آن تلاش ها منجر شد به تأسیس روزنامه قدس .پس از آن هم چند سالی تلاش کردند که پایگاهی فرهنگی-سیاسی ایجاد کنند تا جریان خراسان را به حاشیه ببرد اما به دلایلی موفق نشدند. وقتی دیدند امکانش نیست که از این طریق به نتیجهای برسند. آمدند و روزنامه خراسان را گرفتند. آنجا بود که من تقاضای یک روزنامه مستقل داده، موفق شدم مجوز روزنامه توس را در اسفند سال 70 بگیرم و از تیرماه 71 اولین شماره آن را با همراهی دوستانم به شکل پیش شماره منتشر کنم.
• توس چه هدف و رویکردی داشت؟
توس را با این چشمانداز و هدف آغاز کردیم که بتواند مأمن و تجلیگاه اندیشه و هنر مشهد و خراسان باشد. جایی برای صاحبان قلم، اندیشه، فکر و نظر ، که بتوانند آزادانه آرا و نظراتشان را مطرح کنند. چون این روزنامه توسط خود من تأسیس شد از استقلال خوبی برخوردار بود. به گواه مندرجات روزنامه، سعی ما بر این بود که فرصتی ایجاد کنیم که توس محل تعاطی اندیشهها باشد و تعامل فکری و فرهنگی در آنجا در حد مقبول صورت بگیرد. موافقین و مخالفین هم اگر برای ما مطلبی مینوشتند چاپ میکردیم. روزنامه توس در شرایط از دست دادن رسانه تأثیرگذاری مثل خراسان و نیاز به یک رسانه جایگزین در استان پدید آمد.
• در این مسیر چه کسانی با شما همراه بودند و چه اتفاقهایی افتاد؟
در روزنامه دستکم در دو حوزه مالی -اقتصادی و تحریریه باید نیروهایی منفک از هم داشته باشیم. یکی از افرادی که در تحریریه از ابتدا با ما همکاری داشت آقای ناصر آملی بود. البته در مدت چند سالی که کار کردیم گاهی پیش آمد که او همکاری مستقیم نداشت و در کنار گروه بود. در حوزه ادبیات به طور مشخص مرحوم صبور جنتی، رمضانی فرخانی، فرهاد جعفری و عباس ساعی با توس همکاری داشتند. در حوزه سیاسی نیروهای متعددی بودند که برای ما مطلب مینوشتند. یکی از ویژگیهای توس این بود که یک تحریریه ثابت داشتیم و یک تحریریه شناور. تحریریه شناور مایه پویایی و شکوفایی روزنامه بود. هیچکس فکر نمیکرد که ثابت و ماندگار است. همیشه سعی میکردیم افراد متنوعی را به جمع خودمان اضافه کنیم. حتی دبیران گله میکردند که چرا ثابت نیستند. ما در تمام این مدت فقط دو دبیر ثابت داشتیم که یکی از آنها اکبر عادل در سرویس ورزشی بود و یکی هم نیما حسنی نسب بود که در سرویس سینما کار میکرد. بقیه سرویسها هم شامل علمی و اجتماعی و فرهنگی بود که در آن خبرنگارانی حاضر بودند که خیلی ثابت نبودند.
یکی از شیوههای ما این بود که به کسی «نه» نمیگفتیم و اگر کسی میخواست کاری بکند و ایدهای داشت از او استقبال میکردیم. خاطرم هست گاهی چند صفحه در نوبت چاپ بودند. ویژگیای که توس داشت این بود که هیچ کس فکر نمیکرد در بین جمع تنها و با جمع بیگانه است. در واقع همه خود را صاحبخانه میدانستند.
آن زمان افغانستان مورد هجمه قرار گرفته بود و یاران احمدشاه مسعود در مشهد تریبون خاصی نداشتند. ما به آنها گفتیم که آمادگی داریم تریبون آنها باشیم. دو صفحهای را هفتهای یک بار در میآوردیم که عنوان آن بود «بر فراز هندوکش». کسانی که آنجا کار میکردند افراد خیلی برجستهای بودند. جالب بود که در یک دوره اگر کسی نمیدانست و وارد اتاق من میشد فکر میکرد اینجا اتاق جنگ افغانستان است چون تعداد زیادی چریک با لباسهای احمدشاه مسعودی نشسته بودند.
آنها احساس میکردند که توس خانه خودشان است. همین آقای جمال موسوی که در بی بی سی کار میکند آن زمان در تحریریه با ما بود. آقای استاد کاظمی شاعر برجسته افغانستانی هم با ما در آنجا کار میکرد. توس در واقع یک تریبون آزاد برای همه صاجبان نظر و اندیشه بود و این هم به برکت سعه صدر اعضای تحریریه اتفاق افتاد چون ما از آنها خواسته بودیم اجازه دهند که استعدادهای جوان شکوفا شود. خاطرم هست آقایهادی حوری گفت «میخواهم یک صفحه سیامشق بنویسم». ما هم استقبال کردیم. یکی از بهترین سرمایههای توس هم همین سیاهمشقها بود. یا مثلا شهره گلرخی آمد و گفت میخواهد قصه کودک بنویسد وقتی صفحه را آورد اسمش را گذاشتیم «کتانیها» و این کتانیها بعدها خیلی جریانساز شد.
• امیر شهلا کی و چگونه به توس پیوست؟
ع. اولین باری که پیش من آمد یک جوان دبیرستانی بود. درِ اتاق را زد و داخل شد. یک کت و شلوار قهوهای با جلیقه تنش بود و گفت دوست دارد با روزنامه کار کند. گفت من میخواهم به شما جدول بدهم. به او گفتم اگر خودت مینویسی که سطح آن خیلی مهم نیست، بنویس. کمکم جدولها را آورد و بعد خواست که مقاله هم بنویسد. یک مقاله نوشت و آورد؛ دیدم استعداد خوبی دارد.
کم کم کار امیر شهلا در تحلیل سیاسی به جایی رسیده بود که هر هفته دو صفحه وسط را تیول خودش کرده بود و دو صفحه تحلیل سیاسی به سبک مسعود بهنود و محمد قوچانی میداد. او یک نویسنده برجسته شد- به نظرخودم -. رضا خجسته که الان ماهنامه «اندیشه پویا» را چاپ میکند آمد و گفت میخواهد کار کند. او هم با مصاحبه تلفنی شروع کرد و آنقدر پیشرفت کرد که الان خودش صاحب نظر است.
برای ما حیاتی بود که روزنامه زنده باشد و هر روز حرف تازهای بزند. آقای جمال صنعتنگار با قصه نویسی شروع کرد و رسید به طنز و فکاهه و کم کم کار را به جایی رساندیم که گفتیم تلفنهایی که به توس میشود را پاسخ بده. این جریان خودش به یک سبک روزنامهنگاری در مشهد و کشور تبدیل شد. یعنی ایشان تماسها را پاسخ میداد و حرف مردم را ثبت میکرد و بعد یک پاسخ طنز برای آن مینوشت.
یکی از کارهای مهمی که توس انجام داد جلب اعتماد عمومی بود. در مبارزات اجتماعی و سیاسی و در نقد قدرت و در مهار تخلفات اداری هم نقش خوبی داشت. باور کنید آنقدر این اعتماد جلب شده بود که طرف اسناد محرمانه ادارهای را به من میداد و من آن را پیگیری میکردم. یعنی مطمئن بودند که ما امانتداریم و به آنها خیانت نخواهیم کرد.
• چه سختیهایی در مسیر توس وجود داشت؟ آیا تحت فشار نبودید؟
البته کار بسیار تحت فشار انجام میشد. آنقدر تحت فشار بودیم که در مشهد هیچ کدام از چاپخانههای روزنامههای قدس و خراسان حاضر نبودند روزنامه ما را چاپ کنند. و بدتر از آن، احساس آنها این بود که توس آنقدر دارد قدرتمند پیش میرود و محبوبیتش اضافه میشود که قطعا یک رقیب جدی برای آنها خواهد شد. در مسابقات ورزشی حتی وقتی میخواستند خبر آن را منتشر کنند نمینوشتند که تیم روزنامه توس مسابقه داشته است. مثلا میگفتند : روزنامه خراسان با یک روزنامه محلی مسابقه دارد.
به نظرم تصور روزنامه توس بدون سختی یک تصور محال است. ما همان زمان که شروع کردیم هم میدانستیم مسیر سختی پیش رو داریم اما این سختیها را بیشتر ناشی از مسائل کاری میدانستیم تا مسائل بیرونی اما به تدریج دیدیم که مسائل بیرونی دارد به مسائل کاری میچربد. یک روزنامه مستقل مردمی و مبتنی بر پشتوانه مالی یک معلم بیشک با دشواریهای زیادی مواجه بود.
• با این دشواریها چند شماره منتشر کردید؟
پنجاه و چهار شماره به شکل هفتگی درآوردیم و در این شمارهها ارشاد تهران زیر فشارهایی که از مشهد به آن اداره وارد میشد ما را در تنگنا گذاشت. در خرداد ماه سال 72 یک نامه نوشتند به من که امضای حسین انتظامی مدیرکل مطبوعات داخلی ارشاد پای آن بود و به من گفتند که شما دو هفته فرصت دارید که یا توس را به صورت روزانه منتشر کنید و یا این که پروانه شما را باطل میکنیم. من پیشنهاد دادم که امتیاز را به شهر دیگری منتقل کنیم. پشنهاد اولم مازندران بود و بعد اصفهان و آنها قبول نکردند. گفتند یا در مشهد و یا تعطیل.
همان زمان در کمال ناباوری با تقاضای وام من موافقت شد و اول تیر ماه به من گفتند که یک وام هست که نتوانسته جذب شود و اگر مایلید آن را به روزنامه توس منتقل کنیم. ما اولین شماره توس را در یک چهار صفحه سیاه و سفید هفتم تیرماه 1372 به طور روزنامه منتشر کردیم. توس را از محاق تعطیلی بیرون آوردیم و از آن زمان روزنامه توس منتشر شد. بعد از یک مدت لایهای گذاشتیم که توس 6 صفحه شد و قریب به یک ماه طول کشید تا به هشت صفحه رسید.
• آن زمان چه چاپخانههایی توس را چاپ میکردند؟
چاپخانههای گوتنبرگ و مشهد از جمله چاپخانههایی بودند که با ما همکاری داشتند. کمی که گذشت درخواست دادیم تا خراسان و قدس روزنامه ما را منتشر کنند، آنها قبول نکردند. بعد تقاضا ی ماشین چاپ دادیم که ابتدا با آن مخالفت میکردند اما وقتی هم موافقت کردند گفتند باید یک ماشین رول بخرید که هزینه آن خیلی زیاد میشد و تأکید داشتند که فقط باید روزنامه خودتان را چاپ کنید که اصلا به صرفه نبود.
• اولین برخورد قضایی با روزنامه چه زمانی اتفاق افتاد؟
آنقدر به دادگستری رفته بودم که تقریبا به یکی از کارمندان دادگستری تبدیل شده بودم! در اکثر شعب پرونده داشتم. نهایتا در آستانه انتخابات مجلس پنجم اولین برخورد شدید قضایی صورت گرفت که منجر به توقیف روزنامه توس و بازداشت موقت بنده شد. به زندان وکیلآباد رفتم و آنها سعی کردند برای من پرونده درست کنند که نتوانم در انتخابات شرکت کنم. آن وقت آقای عسکری دبیر شورای نگهبان در مشهد بود و آقایی به نام …..رئیس شعبه 40 دادگاه بود و آنها خیلی علیه من فعالیت کردند اما به لطف خدا و پشتکار همه رفقا، در حوزههای مختلف در بسیاری از موارد سربلند بیرون آمدم.
حتی بعد از بیرون آمدن از زندان در مورد این پرونده خاص از آقای …. شکایت کردم و خوشبختانه توانستم بر اساس قوانین موجود ، ایشون رو از کار برکنار کنم و او از قضاوت عزل شد. من از آن پرونده هم برائت گرفتم. آقای … بعدها نامهای برای من نوشت که تحت فشار مقامات سیاسی و معاون دادستان مجبور شده است این حکم را صادر کند و من این نامه را منتشر کردم؛ در کانال مجازی توس هم درج شد و حتی در انتخابات اخیر به شورای نگهبان هم دادم.
• توس در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 چطور ظاهر شد؟
قبل از خرداد 76 در مشهد بعد از اینکه دادگاه را پشت سر گذاشتم، و بعد از مرحله دوم انتخابات مجلس پنجم که در مشهد دو مرحلهای شد، توس را دوباره فعال کردیم. تقریبا روزنامه 6 ماه منتشر نمیشد – از مهرماه تا اسفند تعطیل بود-. از آنجا تا سال 76 به رغم اینکه مجوزمان روزنامه بود به شکل هفتهنامه منتشر کردیم .یک سال ادامه دادیم تا این که در این دوره توس خیلی مورد استقبال قرار گرفت. روزنامه در مشهد، خارج از مشهد و در سراسر کشور با استقبال مواجه بود و حتی برخی مخاطبان ، توس را با خود به خارج ازکشور هم میبردند.
در این مقطع روزنامه را به شکل دو رنگ در میآوردیم و قطع آن را هم عوض کرده بودیم. تا بعد از خرداد 76 و اواخر سال 76 تقاضا دادیم توس به صورت روزنامه سراسری منتشر شود و با آن مواقفت شد. تقریبا در تهران بعد از سی و چهار شماره دوباره در تابستان 78 تعطیل شدیم و من به همراه تعدادی دیگر بازداشت شدیم. آقای حمیدرضا جلاییپور، ماشاءاله شمسالواعظین و ابراهیم نبوی بازداشت شدند. آقای محسن سازگارا آن زمان در ایران نبود. وقتی هم آمد بیماری قلبی داشت و مستقیم به بیمارستان رفت. بعد هم که جریان خاتمه یافت از ایران خارج شد. در آن پرونده هم برائت گرفتیم و اتهام خاصی به ما وارد نشد.
• توس به عنوان یک رسانه مستقل چه نقشی در فضای مطبوعاتی کشور و استان در آن زمان داشت؟
توس در زمان خودش در خراسان تقریبا منحصر به فرد بود و ما هیچ نشریه دیگری نداشتیم که بتواند زبان مردم، حامی مردم و تریبون مردم باشد. در حوزه هنر خراسان هم خیلی کار کرد. هم معرفی هنر خراسان و هم معرفی هنرمندان خراسانی و هم بسترسازی می کرد برای شکوفایی نسل جوان هنرمند در استان . جالب است بدانید دفتر روزنامه توس در سیمتری دوم احمدآباد برای نویسندگان آن دوره یک جایگاه سمبولیک و نوستالوژیک پیدا کرده بود و بسیاری از جلسات شعر و قصه را در آنجا برگزار میکردیم. جلسات نقد شعر و قصه و حتی تئاتر در آنجا برگزار میشد.
یک صفحه تئاتر داشتیم که خودش منجر به یک خط تئاتری در مشهد شد و الان بخشی از هنرمندان تئاتر مشهد بخشی از آن هنرمندان هستند که به توس رفت و آمد داشتند. در اینکه توس در روزگار خودش توانست فضا را عوض کند شکی نیست. آن فضای سنگینی که عدهای میخواستند ایجاد کنند را کلا متحول کرده بودیم . توس از این جهت مورد هجمه بود. از این جهت که چرا دارد متفاوت حرف میزند. در و دیوار توس پر بود از شعارهای مرگ بر منافق و مرگ بر امریکا و… که در واقع همه را به ما نسبت میدادند. یکی از چیزهای جالب این بود که سی متری دوم احمدآباد و جلوی روزنامه توس شده بود پاتوق انصار حزباله . آنها دائم آنجا میتینگ میگذاشتند.
یادم هست مقالهای درباره سن بلوغ و ازدواج دختران از یک مجتهد برجسته کشور چاپ کرده بودیم که دیدم قشون کشی کردند و آمدند جلوی روزنامه که چرا شما چنین مطلبی را چاپ کرده اید. ما گفتیم این یک نظر است و اگر شما نظر دیگری دارید میتوانید نظرتان را بگویید. میگفتند این مباحث فقهی است ، اجتماعی نیست . اصلا شما چرا چنین چیزهایی مینویسید.
به نظرم توس در روزگار خودش توانسته بود بخشهایی از جامعه را به تفکر وا دارد. بخشهایی را نگران کند. چون عدهای برای خودشان کاخی از اوهام تنیده بودند و فکر میکردند هیچ صدای منتقد و مخالفی نباید این کاخ پوشالی آنها را بلرزاند. وقتی میدیدند مردم میآیند در توس و مصاحبه میکنند برایشان غیرقابل تحمل بود.
• با این توصیفات فکر میکنید توس توانسته بود فضایی برای چند صدایی ایجاد کند؟
من فکر میکنم که توس دو کار خیلی مهم کرد. یکی تبدیل شده بود به مدرسه روزنامهنگاری و مکتب روزنامهنگاری خراسان. شما میتوانید روزنامهنگاری خراسان را از توس به بعد رصد کنید و تفاوتهای آن را ببینید. این روزنامه حریم و حدود را رعایت میکرد اما حرف متفاوتی میزد و در واقع میگفت میتوان در حدود قانون هم متفاوت فکر و کار کرد. تیتر توس با تمام روزنامهها فرق میکرد. در انتخابات سال 76 ما از شهر مشهد یک نظرسنجی گرفتیم و نتایج آن را به کل کشور تعمیم دادیم.
در آن شماره و در آن نظرسنجی گفتیم که اگر انتخابات بدون دخالت مراکز خاص اتفاق بیفتد چهار کاندیدای اول اینها هستند. اول آقای سید محمد خاتمی بود با 62 درصد آرا، بعد از ایشان مهندس سحابی، آقای ناطقنوری و محمدی ریشهری قرار داشتند. رأی آقای خاتمی اول بود. هنوز انتخابات برگزار نشده بود که ریختند در روزنامه ما که شما به چه مجوزی این نظرسنجی را پخش کردید. کی به شما این اجازه را داده است که بگویید آقای خاتمی 62 درصد رأی دارد؟
توس یک جریان اجتماعی را ایجاد کرد که توانست موج درست کند، راه نشان بدهد، منتقد و مخالف درست کند و یا حامی درست کند، همگی معنادار بود و محصول رویکرد و روش جدید بود. سعی کرده بودیم سنت و مدرنیته روزنامهنگاری را با هم تلفیق کنیم. نگذاشتیم که توس دچار ثبات خاص شود و همیشه در آن فرصت تغییر وجود داشت.
من در توس مانع سر راه کسی نمیگذاشتم. خوف اینکه کار بد شود را نداشتم. در واقع، ترجیح میدادیم امتحان کنیم و برای همین بود که خیلی اتفاقهای خوب از دل همین حرکت بیرون آمد.
• توس چقدر در بسترسازی برای جریان اصلاحات موثر بود؟
همین قدر به شما بگویم که یک نشریه به نام توس در مشهد، در دوره اصلاحات، حدود شانزده تا بیست هزار نسخه چاپ میکرد و میفروخت. دکههای مطبوعاتی گاهی شاهد کسانی بود که صف میبستند و انتظار میکشیدند روزنامه توس به دکه برسد. بدون تردید یکی از تأثیرگذارترین، جریانسازترین و مهمترین نشریات در حوزه خراسان در آن زمان برای جریان اصلاحطلبی توس بود. البته روزنامههای دیگری هم مثل سلام بودند که منتشر میشدند.
در نهایت باید بگویم توس در شکلدهی و سامانبخشی به رفتار انتخاباتی در خراسان خیلی تأثیر داشت و حتی در همان مقطع ما ویژهنامه انتخاباتی چاپ میکردیم در کشور هم برای روزنامههای غیردولتی یک الگو شد. خیلیها متوجه شدند که بخش خصوصی هم میتواند روزنامه خوب و موفق منتشر کند.
• آیا توس توانست انسجامی به اصلاحطلبان در مشهد بدهد؟
تا مدتها اینطور بود اما جریان اصلاحطلبی در مشهد بعد از دوم خرداد 76 بیشتر در قالب حزب شکل گرفت و احزاب در استانها هم بیشتر متأثر از احزاب ملی بودند. وقتی جبهه مشارکت ایجاد و روزنامه مشارکت چاپ شد در حقیقت مطبوعات ملی تا حد زیادی این نقش را به عهده گرفتند. البته وقتی توس هم به تهران رفت همین نقش را ایفا کرد.
این گفتوگو ادامه دارد…