دکتر ابراهیم متقی
رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
اگرچه بخش قابلتوجهی از توافق برجام نهایی شده اما هنوز موضوعات جدی جدیدی وجود دارد که نیازمند تصمیمگیری سیاسی از سوی مقامات و نهادهای اجرایی ایران و آمریکا خواهد بود. ایران تجربه برجام ۲۰۱۵ را دارد و بر این اساس تمایلی به تکرار آن در توافقی ناپایدار و غیرمتوازن ندارد. هر چند که برخی از مقامات وزارت خارجه ایران از ادبیات و مفاهیمی بهره میگیرند که نسبت چندانی با واقعیتهای توافق پایدار در روابط بینالملل نشان نمیدهد.
توافق خوب از نگاه ایران
۱- امکانپذیری اجرایی فکتشیت جدید و قطعنامه سیاسی کنگره
خبرگزاری رویترز با این ادعا که دسترسی به سند ۲۰ صفحهای توافق وین پیدا کرده به این موضوع اشاره دارد که مسیر ایران، آمریکا و کشورهای اروپایی برای اعاده برجام تنظیم شده است. در این فرآیند ایران همواره به این موضوع اشاره داشته که هرگونه توافقی صرفا در شرایطی امکانپذیر است که ایالاتمتحده گام اول برای لغو تحریمها را بردارد.
درخواست دیگر ایران مربوط به پذیرش توافق از سوی کنگره ایالاتمتحده است. به لحاظ آیین تصویب قراردادهای بینالمللی باید به این موضوع اشاره داشت که در آمریکا صرفا مجلس سنا تصمیمگیرنده بوده و قراردادهای بینالمللی را به تصویب میرساند. ثانیا ایدهآلهای مجلس سنای آمریکا در مورد توافق برجام در ۲۰۱۵ با این ایدهآلها در ۲۰۲۲ تفاوت بسیار زیادی دارد. آمریکاییها تمام تلاش خود را به انجام رساندند تا زمینه غنیسازی اورانیوم در ایران را پایان دهند. در حالی که سیاست رسمی جمهوری اسلامی معطوف به ارتقای قابلیت هستهای ایران برای بهرهگیری در حوزههای پزشکی، صنعتی و غیرنظامی بوده است.
واقعیت آن است که پیشنهاد مطرح شده درباره قطعنامه احتمالی از سوی کنگره با فضای موجود کنگره سازگاری ندارد. ثانیا صدور هرگونه قطعنامه سیاسی احتمالی توسط کنگره، نمیتواند نتیجه مطلوبی را برای ایران به منظور کنترل سیاستهای معطوف به گریز از تعهدات احتمالی توسط مقامات اجرایی آینده آمریکا را فراهم سازد. ایران ناچار خواهد بود تا روند مذاکرات را بر اساس تجارب برجام ۲۰۱۵ تنظیم کند. واقعیت برجام یاد شده آن بود که ایران هیچگونه توجهی به سازوکارهای «سیاست قدرت» نشان نداد.
واقعیت دوم مربوط به شرایطی است که صدور هرگونه بیانیه سیاسی از سوی کنگره نمیتواند ضمانت اجرایی داشته باشد. قطعنامههای غیرالزامآوری نیز از سوی «سناتور گراهام» و همچنین «سناتور منندز» در حال تنظیم است که طبعا اینگونه قطعنامهها نیز نمیتواند بهعنوان شرط سیاسی در ارتباط با ایران تلقی شود. ضرورتهای تنظیم توافق نسبتا پایدار در وین، صرفا در شرایطی حاصل میشود که گزینههای مختلف حفظ قابلیتهای ابزاری ایران بر اساس بازدارندگی در برابر سیاستهای گریز اجرایی آمریکا در دستور کار قرار گیرد.
۲-انتظارات ایران در فضای توافق وین
در فرآیند فعالیت تیمهای دیپلماتیک شرکتکننده در مذاکرات وین میتوان انگارههای مختلف مطرحشده در وین، واشنگتن و تهران را با یکدیگر متقارن کرد. اصلیترین چالش باقیمانده برای توافق جدید مربوط به چگونگی کنترل قابلیتهای هستهای ایران بهویژه در مورد سانتریفیوژهای نسل جدید و ذخایر هگزافلوراید اورانیوم است. ایران به این موضوع اشاره داشته که جمهوری اسلامی به مفاد توافق ۲۰۱۵ در مورد راستیآزمایی و شفافسازی پایبند خواهد بود. بر اساس توافق ۲۰۱۵ ایران موافقت کرد که پروتکل الحاقی را مورد پذیرش قرار دهد و حتی مواردی فراتر از پروتکل الحاقی موسوم به پروتکلپلاس را در دستور کار خود قرار داده است. ایالاتمتحده به این موضوع اشاره دارد که ایران باید قابلیتهای کسبکرده در «فضای فرا ۲۰۱۵» را تخریب کند و از این طریق نشان دهد که به آموزههای مربوط به شفافسازی و اعتمادسازی پایبند خواهد بود. در این شرایط، اولیانوف نماینده روسیه در مذاکرات وین که در بسیاری از مواقع نقش میانجی را ایفا میکند، موضوع انتقال قابلیتهای تولید شده ایرانی به روسیه را پیشنهاد کرده است. چنین پیشنهادی طبعا نمیتواند مورد پذیرش جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد، زیرا بعد از خروج ترامپ از برجام، هیچ یک از کشورهای گروه ۱+۵ تمایلی به اجرای تعهدات خود در برابر «تحریمهای ثانویه آمریکا» نشان ندادند.
۳- واقعیتهای سیاست بینالملل و ضرورت بازدارندگی در توافق وین
بر اساس انگاره وجود آنارشی در سیاست بینالملل، هیچ کشوری نمیتواند قابلیتهای راهبردی کشور دیگر را پاسدار و نگهبان باشد. علت آن را باید در آموزههایی جستوجو کرد که تاثیر خود را در آینده توافق به جا میگذارد. دومین آموزه سیاست بینالملل آن است که الگوی کنش هر یک از بازیگران در نظام جهانی باید برمبنای خودیاری تنظیم شود. ضرورتهای خودیاری ایجاب میکند که قابلیتهای تولید شده ایران بر اساس نظارت آژانس در سایتهای موجود نگهداری شود.
۴- بایدها و نبایدهای دیپلماسی هستهای در مذاکرات وین
واقعیت آن است که گزارش رویترز را میتوان بهعنوان بخشی از عملیات روانی رسانهای دانست. عملیات روانی در شرایطی حاصل میشود که گزارش منتشر شده در جوامع مختلف مخاطبان اجتماعی پیدا میکند. هرگاه گزارشی با فضای اجتماعی بهویژه جامعه شبکهای پیوند یابد، در آن شرایط نشانههایی از فشار روانی را علیه تیم مذاکرهکننده به وجود میآورد. در فضای موجود جامعه ایرانی، تمایل به توافق وجود داشته و این امر بخشی از ذهنیت هنجاری ایرانی برای گریز از فشارهای اقتصادی و تورم غیرقابل کنترل محسوب میشود. اگرچه رویترز توافق حاصل شده را در قالب «فکتشیت» تبیین کرده است، اما باید به این موضوع اشاره داشت که فکت شیت صرفا بهعنوان بخشی از توافق محسوب میشود که محورهای اصلی تفکر گروههای مشارکتکننده در مذاکرات هستهای را منعکس میسازد. توافق موجود بدون توجه به «ضرورتهای ایجاد بازدارندگی» در برابر «گریز کارگزاران اجرایی ایالاتمتحده» از تعهدات توافق شده امکانپذیر نخواهد بود. به همانگونهای که محور اصلی سیاست راهبردی ایران معطوف به «تهدید در برابر تهدید» بوده است، ضرورتهای توافق برجام ایجاب میکند که موضوع بازدارندگی در برابر سیاست گریز اجرایی آمریکا بهعنوان گزینهای در برابر شفافسازی ایران و نظارت پروتکلی آژانس بر روند احتمالی گریز هستهای باشد.
نتیجه
ارزیابیهای موجود بیانگر این واقعیت است که روند دیپلماسی هستهای وین در حال نیل به نتایج نسبتا امیدوارکنندهای است.
ایران و ایالاتمتحده بر اساس ضرورتهای اقتصادی و راهبردی خود ناچار به پذیرش توافق جدیدی هستند که زمینه اعاده برجام را فراهم سازد. اما ایراندرصدد نیل به توافقی خواهد بود که امکان خروج آمریکا از برجام را به حداقل رسانده و ازسوی دیگر قابلیتهای ابزاری و تکنیکی خود را بهعنوان بخشی از بازدارندگی در برابر سیاست گریز اجرایی آمریکا حفظ کند./دنیای اقتصاد