علی رحمانی
در میان اتفاقات جاری سیاست جهان هیچ مسئلهای به اندازه بروز اغتشاشات و شورشهای دامنه دار در قزاقستان تحلیلگران و اهالی رسانه را شوکه نکرد. چرا که این کشور مهم و تأثیر گذار آسیای مرکزی که از قضا یکی از قطبهای دانش انرژی هستهای در جهان است پس از حکمرانی طولانی مدت نورسلطان نظربایف روزهای آرامی را سپری مینمود.
برای دستیابی به علل این آشوب و بلوا در قزاقستان بد نیست ابتدا کمی تجربه آنچه در جهان سیاست به انقلاب رنگی مشهور شد را با هم مرور کنیم. از نظرگاه اندیشه سیاسی انقلاب رنگی از درون دیدگاهی بیرون آمد که به سیاست مفاهمهای مشهور شد.
این نظریه سیاسی در غرب با هابرماس ظهور کرد و با نظریه پردازانی همچون هانا آرنت به بلوغ رسید. در سالهای پایانی امپراطوری شوروی و پس از آن قدرتگیری و روی کار آمدن حزب روسیه واحد در قلمرو باقی مانده شوروی غرب از این نظریه سیاسی با سناریوهای سیاسی تقریباً مشابه برای ساقط کردن حکومتهای فرسوده تک حزبی در اقمار شوروی سابق مانند گرجستان، قرقیزستان و اکراین استفاده کرد. ویژگیهای بارز انقلابهای رنگی یا مخملی عبارتند از:
• نقطه شروع یا اسم رمز آغاز شورشهای اجتماعی از یک بحران یا ناکارآمدی در ساختار حکومتها آغاز میشود(مانند ناکارآمدی در برگزاری انتخابات وتأمین مایحتاج مردم)
• استراتژی عدم خشونت در ظاهر این انقلابها موج می زند اما در صورت لزوم از خشونت و جنگ شهری تمام عیار نیز استفاده می شود.(نظیر آنچه در ایران ۱۳۸۸ش شاهد بودیم)
• این انقلابهای کودتا گونه که شاید بهتر است آنها را نوعی کودتای اجتماعی توسط اقشار متوسط رو به پایین بر علیه رژیم حاکم خواند به دنبال نفوذ در بدنه حاکمیت هستند تا از این طریق بتوانند یک جبهه اپوزیسیون در درون نخبگان حاکم ایجاد کنند.
• این انقلابها با تأکید بر دموکراسی سیاسی و اجتماعی به شدت بر ضد حکومتهای مرکزگرا عمل میکنند.
آنچه در این میان قزاقستان را از سایر کشورهایی که در آنها انقلاب رنگی به وقوع پیوسته جدا میسازد و آن را به یک مورد خاص و ویژه تبدیل میکند حضور گروههای شبه نظامی خشونت طلب در اعتراضات اخیر است. طبق آخرین اخبار و اطلاعات مخابره شده توسط
سرویسهای خبری بیمارستانهای آلماتی پایتخت قزاقستان در شبی که گذشت مملو از مجروحانی بود که به زبان عربی سخن میگفتند این خبر در صورت صحت میتواند متضمن یک معنی خطرناک برای قزاقستان و کشورهای همسایه آن باشد و آن پیام چیزی جز این نیست که « اعتراضات و درگیریهای برپا شده در شهرهای مختلف قزاقستان نوعی جدید از انقلاب رنگی با طعم تکفیر است» علل این که اردوگاه غرب این نقطه از جهان را برای آزمودن این نسخه جدید از انقلابهای رنگی انتخاب کرده عبارتند از:
• خارج کردن قزاقستان از باشگاه کشورهای عضو پیمان امنیت جمعی(CSTO) این پیمان برای روسها به مثابه یک سپر دفاعی جمعی در برابر پیمان ناتو و سایر بلوکهای دفاعی و اقتصادی غرب عمل میکند که از اقمار شوروی سابق تشکیل شده است.
• نا امن ساختن مرزهای فدراسیون روسیه به وسیله حمایت از گروههای تکفیری در مرزهای این کشور با آسیای مرکزی.
• یافتن مأمن و جایگاهی برای گروههای تکفیری مورد حمایت خود در قزاقستان و آسیای مرکزی پس از شکست مفتضحانه آنها در سوریه و عراق و تبدیل کردن آسیای مرکزی به دارالهجره تکفیریها.
• بازکردن دروازهای به سوی کشورهای غنی آسیای مرکزی به وسیله روی کار آوردن جریانهای طرفدار خویش در قزاقستان.
روی کارآمدن جنگجویان سلفی-تکفیری در این کشور که عمده ساکنان آن را قزاقهای ترک زبان تشکیل میدهند احتمالاً منجر به تشکیل حکومت شاخه ترکستان یکی از جریانهای تکفیری نظیر القاعده یا داعش شود. ساختار بسته سیاسی-مذهبی و مذهب گریزی دولتمردان آسیای مرکزی به دلیل پیشینه کمونیستی این کشورها برای تحقق این سناریوی خطرناک مزید بر علت شده است. اما آنچه مهم است این است که روسیه و چین برای حفظ وحدت پیمان امنیت جمعی و نیز حفظ مرزهای سرزمینی خود در برابر غده سرطانی سلفیت-تکفیری با تمام توان خواهند کوشید اظهارات دیروز مقامات چینی مؤید این مسئله است. اما در صورت عدم برخورد درست مسئولان قزاقستان با شورشهای اجتماعی به وقوع پیوسته در این کشور به احتمال زیاد در روزهای آینده شاهد ظهور و بروز منازعات اجتماعی بیشتر و در نتیجه تبدیل شدن قزاقستان به کبریتی بزرگ در انبار باروت آسیای مرکزی خواهیم بود. در این صورت جهان باید خود را برای جنگی دیگر علیه نیروهای چند ملیتی یا نسخههای جدید القاعده و داعش آماده کند.
آنچه مورد قزاقستان را از سایر کشورهای این چنینی جدا می کند افزایش کاربرد خشونت در اعتراضات روز افزون این کشور است که زنگ خطر را برای تمام ساکنان آسیای مرکزی به صدا درآورده است./قدس آنلاین