سقوط حکومت جمهوری و رویکارآمدن طالبان که با تأکید بر تبار پشتون و نادیدهگرفتن اقوام دیگر انجام شد بیانگر شکست و ناکامی جمهوری بیست ساله و حامیان بین المللیاش در پروژه ملتسازی در جامعه افغانستان است. اکنون پرسش است که چرا این پروژه به شکست رسید.
الگوی ملتسازی در افغانستان الگوی امریکایی بود
صابری توضیح داد: این طرح بیشتر در کشورهایی اجرا میشود که پسااستعماری اند. یعنی ابتدا یک استعمار در آن کشور بوده و این استعمار مانع رشد و بلوغ سیاسی و فرهنگی مردم آنجا شده است و مردم در چنان فشار و شرایطی نگه داشته شدند که درباره اولیات زندگی خودشان در حال داد و ستد و چانه زدن هستند و سعی میکنند برای به دست آوردن اولیات امنیت، اقتصاد و معیشت تلاش کنند. اضافه بر اینها این کشورها از نظر جمعیتی بسیار ناهمگون هستند که این را هم در مورد افغانستان شاهد هستیم و اقوام بزرگ به چهار قوم تقسیم میشوند و بعد قومیتهای کوچک متعدد دیگری در کنار آنها مطرح میشود.
افغانستان دوران جمهوریت در مسیر ملتسازی قرار نگرفت
این پژوهشگر تصریح کرد: علیرغم برخی که معتقدند افغانستان در جریان دولت – ملتسازی بود و است، یعنی اینکه یک دولت بخواهد ملتی را برای افغانستان بسازد و این دولت هم از حمایتهای خارجی مثل سازمان ملل متحد و آمریکا برخوردار باشد، نمیپذیرم و به آن معتقد نیستم. به نظرم ما هنوز از گامی که برای ملتشدن باید برداریم، عقبتریم. ما تازه در حال ملی شدن هستیم چون عدم تجانس بین ما بسیار زیاد است.
او ادامه داد: برای ملیشدن اولین مسئله بحث دولت است که یک دولت کارآمد باشد، دولتی که خودش به دنبال اشتراکات ملی باشد و ناسیونالیسم مدنی را تبلیغ کند. ناسیونالیسم مدنی به معنی تأکید بر پرچم و افتخارات ملی؛ آن چیزی که در جوهای ورزشی ایران میبینیم. در صورتی که شاید بگوییم خیلی اتفاق خاصی نیست. این پروسه برای این است که ملیگرایی را تقویت کنند. آن چیزی که در افغانستان به شدت جریان دارد ناسیونالیسم مدنی نیست. ناسیونالیسم قومی است. زمانی هم که ناسیونالسیم قومی باشد گفتمان ملتسازی شکل نمیگیرد.
نقش زن در جمهوریت نمادین و تبلیغاتی بود
صابری نخستین جایگاه زنان در پروژه ملتسازی را در خانواده شمرد و گفت: زنها یک جریان و حرکتشان در ملتسازی بسته به درون خانواده است. این که ما در مسئله و فرآیند تربیت بخواهیم چه فرزندانی را پرورش دهیم، فرزندان ما چقدر بخواهند بر الگوها و ملاکهای ملی تأکید کنند، پرچم، زبان، فرهنگ و دغدغه، خواستها، شادیهای ملی، جشنهای ملی را بخواهند و در مسئله تربیت و خانواده مطرح کنند.
او دربارهی دوران جمهوریت تصریح کرد: به حضور آگاهانه و اخلاقی زنان و نهاد خانواده در ایجاد مؤلفههای اتحاد ملی پرداخته نشد و در افغانستان بسیار کمرنگ است. حتی نهادهایی مثل وزارت زنان و جمعیت زنان اصلا به نقش زن در خانواده و پروسهای که باید برای اتحاد ملی در آن مطرح شود نپرداختند؛ بیشتر آن چیزهایی مطرح شد که بخشهای نمادین و بخشهای تبلیغاتی بود. به همین سبب، هیچ نمیتوانیم بگوییم جامعهپذیری یا اجتماعی شدن و نوع رویکرد به فردیت که باید در خانوادهها پرورش پیدا کند و زمینهساز ملت شدن باشد در جامعه افغانستان باشد شکل گرفته است.
جمهوریت زنان را در شوی سیاسی پررنگ کرد
وی دومین جایگاه و نقش زنان در پروژه ملتسازی جمهوریت را مشارکت و کنشگری اجتماعی و سیاسی شمرد و گفت: زنان فعالیتهای بسیار زیادی پیدا کردند به گونهای که غیرقابل انکار است. در دو دهه اخیر ما زنها را کنشگر اجتماعی دیدیم چنان که شبکه زنان افغان کمپین روسری سبز را برای شرکت در انتخابات مطرح کرد. در انتخابات اخیر که بسیار درصد مشارکت پایین و فضا امنیتی بود، ۳۵ درصد مشارکتکنندگان زنان بودند. یا کمپین ۵۰ درصد علاوه بر مشارکت سیاسی در انتخابات به دنبال این هستند که مطالبات خودشان را از فضای سیاسی افغانستان بخواهند و دریافت کنند. یعنی پیگیری این مطالبات را برای خودشان فرض میدانند.
او فضای سیاسی دوران جمهوری را شوی سیاسی شمرد و درباره نقش زنان گفت: در دو دهه اخیر زنان نامزد ریاست جمهوری را داریم. خانم مسعوده جلال در دوره اول ریاست جمهوری. نیز زنانی را داریم که به عنوان معاونت ریاست جمهوری مطرح میشوند مثل خانم خدیجه غزنوی که در دوره اخیر به عنوان معاون مطرح شده بودند. خانم فریده مهمند مطرح شده بودند و همینطور خانم مسعوده جلال مطرح شده بودند. ما وزیران زن متعددی در افغانستان داریم مثل خانم مسعوده جلال، حبیبه سرابی؛ اما، علیرغم اینکه ما در حد نمادین و در آن فضای که من به آن میگویم شوی سیاسی حضور زنان را اینگونه پررنگ میبینیم در زمینههای عملی از ۷۳ حزب فعال ثبت شده در وزارت عدلیه یک حزب با مسئولیت زنان است خانم فوزیه کوفی و سایر احزاب کاملا مردانه هستند و مردانه کنش میکنند و مردانه فعالیت میکنند در جامعه.