امروز سطحینگری و نداشتن فضای گفتوگوی معرفتشناسنامه هنرمندان، بستر اختلافات و یکرنگی را گسترش داده است. بدون تحقیق دربارۀ نیازهای روانشناختی و زیبادوستی مردم و جامعه هرگز محصولات ارزشمند و موثری نمیتوان تولید کرد. این در حالی است که صنعت هنرهای تجسمی در بسترهای مختلف سینمایی، عکاسی، گرافیک و نقاشی میتواند تحولی بنیادین در آینده اجتماعی کشور رقم بزند. حمایت دولت از تولید آثار ارزشمند و سرمایهگذاری در این زمینه میتواند موجب بالندگی و ایجاد جریانهای سازنده در تولید آثار فاخر شود.
نقش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
سازمان فرهنگ و ارشاد اسلامی یا بهتر بگویم سازمان فرهنگ و هنر که واژه مناسبتری برای هویتبخشی به این سازمان است، رسالتی بس خطیر و حساس دارد که متاسفانه با نبود مدیران شایسته و متخصص نه تنها بحران فرهنگ را مدیریت نمیکند که با ندانمکاری و کوتهبینی موجبات سقوط رشد فرهنگی و اقتصادی و هنری را فراهم کرده است؛ به طوری که ضمن تعامل نداشتن با هنرمندان و سیاسی کردن جریان فرهنگ، بستر مقدس و ارزشمند هنر را که باید پرچمدار هویت فکری و خلاق نسل امروز باشد با تنگنظری به چالش کشانده است. علاوه بر نبود حمایت مالی، هیچ گونه مبنایی هم برای توجه به بودجههای حمایتی برای هنرمندان دیده نمیشود. یعنی عملاً طبل توخالی نظام فرهنگی هیچ توجهی به رشد شاخصهای فرهنگ و هنر را شاهد نبوده است. وجود مدیران غیرمسئول و بدون تحصیلات آکادمیک و گزینشی از طرف مافیای فرهنگی باعث شده جریان منتقد، امیدبخش، سازنده و کارآمد در حاشیه قرار گیرد.
چه کار باید کرد؟
در این شرایط، برای توسعۀ فرهنگ باید درخواستهای بحق هنرمندان، تشکیل کمیسیونهای پژوهشی علمی و کارشناسی طبق رزومه و سابقۀ علمی و اجرایی هنرمندان و استقلال فکری سیاسی و اجتماعی جامعۀ هنرمندان از جریانهای سیاسی که موجب فاصلۀ فکری هنرمندان از حکومت میشود مد نظر جدی قرار گیرد.
شیوۀ نظام آموزشی کشور در مقایسه با کشورهای توسعهیافته حاکی از میزان توجه آنان به مبانیای است که شامل آموزههای موسیقی، نقاشی، شعر و نمایش میشود. همچنین نقش و جایگاه هنر در روند رشد و هویتبخشی و محدودیت نسل جوان در شکلگیری شخصیت معنوی و اخلاقی تربیتی آنان به خوبی روشن میشود، ولی آنچه شاهد آن هستیم بیتوجهی به نقش هنر در فرهنگ عمومی کشور است که موجب انفعالی شدن درک زیباشناختی جامعه در تمام سنین شده است. این آفت بسیار خطرناکی است. از مدرسه تا دانشگاه و جامعه در لایههای مختلف هیچگونه برنامۀ مشخصی در تامین نیازهای زیباشناختی و ادراک عمومی جامعه و داشتن شرایطی خوب و زیبا شامل معماری خوب شهری، برنامۀ تلویزیونی جذاب و امیدبخش، مدارس خلاق و جذاب برای دانشآموزان مشاهد نمیشود. با این که آموزش هنر و مبانی هنرهای تجسمی بسیار نقش محوری در بالندگی هوش بصری دانش آموزان دارد ولی متأسفانه آن نیز مغفول واقع شده است.