بیش از ۱۲۰ روز از سقوط کابل میگذرد. در میان وقایعی که هر روز سرخط اخبار از قلب افغانستان و ولایات میشود، ایجاد هسته جدیدی از مقاومت با رهبری و محوریت زنان قابل توجه است. مقاومتی که روزبهروز دامنه آن گستردهتر میشود و در حقیقت شکل و شمایلی متفاوت از آنچه زنان در دو دهه اخیر برای احقاق حقوق خود به مبارزه پرداختهاند را به منصه ظهور گذاشته است.
به گزارش 8 صبح کابل،هرچند پس از ۱۵ آگست و سقوط کابل، جامعه در یک بهت عمومی قرار گرفت و طالبان با وجود اینکه به کرات برای جلب اعتماد جامعه بینالملل، مدعی پایبندی به حقوق بشر شد، اما به دلیل تغییر نیافتن جهانبینی آنها نسبت به زن، کرامت انسانی و حقوق بشر، نتوانستند از خشونت علیه زنان، مردان و کودکان جامعه امتناع کنند. همین مساله سبب کاهش یکبارهگی شمار زنان فعال شد، تا آنجا که فعالیت بیش از ۱۵۰ رسانه متوقف شد و حدود ۹۵ زن خبرنگار، ترک وظیفه کردند.
در این میان، با وجود محدودیتها و تهدیدها، بهشکل تدریجی در کابل و برخی ولایات، هستههای جدیدی از اعتراض و مقاومت از سوی زنان، به رهبری زنان و با حضور فعال زنان، شکل گرفت. پنجشیر، هرات و کابل بیش از دیگر ولایات شاهد این اعتراضات بودهاند.
در چنین برهه زمانی به نظر میرسد ثبت این تاریخ شفاهی مبارزه اعتراضی زنان در برابر طالبان حایز اهمیت است.
هدا خموش، یکی از زنان معترض این روزهای کابل است. اخیراً او با چاپ مجموعه شعری به نام «بکارت ریخته» بیش از پیش به فضای زنستیزانه و مردسالارانه پرداخته و در قالب اشعارش به چنین وضعیتی اعتراض کرده است. او انگیزه اعتراضش را از دختران هرات گرفت، وقتی آنها در برابر طالبان شعار میدادند: «نترسید، نترسید، ما همه باهم استیم».
هدا در رابطه با ماهیت این اعتراضها به این باور است که ایدیولوژی طالبان، ایدیولوژی آشتیناپذیر با زنان بوده و همین آشتیناپذیری خود دلیلی محکم بر سرکوب یک زن در جامعه افغانستان است. به عقیده او اگر امروز سکوت و انزوا جای اعتراض را بگیرد، باید دست خود را از آنچه سالها برای به دست آوردنش مبارزه کردهایم، بشوییم و این یعنی باخت.
او سکوت جامعه جهانی را معنادار و در عین حال سوالبرانگیز توصیف میکند و میگوید که زنان با این اعتراضها جامعه جهانی را نیز به چالش میکشند؛ اینکه علت این سکوت در برابر حقوق زنان افغانستان چیست؟
هدا میگوید: «نخستین مظاهره اعتراضی زنان از حوزه سوم کابل و پس از آن از منطقه فواره آب شروع شد. در کابینه طالبان زنی وجود ندارد. آنان دروازههای مکتب و دانشگاه را به روی زنان و دختران بستهاند. باری پیش از یکی از تظاهراتها متوجه شدم که زنان معترض با اینکه در مظاهرههای قبلی مورد لتوکوب قرار گرفته بودند، با آن هم اعلام آمادهگی دوباره کردند. این در نوع خود دستاورد نیست؟»
«چند روز پیش، مظاهره با هماهنگی دو گروپ از شهر نو و کارته چهار کابل آغاز شد. طالبان خبرنگاران را بازداشت کردند و با فیر و شلیکهای متوالی به دنبال متفرق ساختن و ایجاد رعب در میان زنان بودند. بارها تهدید شدهایم. اکثریت ما به دلیل خشونت و تهدید طالبان، مکانهای ثابتی برای بودوباش نداریم، اما سکوت هم نمیکنیم و این راه ادامه دارد.»
او میگوید که حتا به همسرش نیز پیامهای تهدیدآمیزی ارسال شده است.
زینب انتظار، فیلمساز است. او ضمن حضور در جمع زنان معترض، در تلاش است تا با ثبت اعتراض زنان افغانستان در برابر طالبان، فلمی از تحولات پس از سقوط کابل بسازد.
زینب میگوید نخستین سوال در ذهنها این است که زنان آگاه در جامعه چرا تا به این حد هراسانگیز هستند؟
او از آخرین اعتراض روایت میکند: ساعت ۸:۰۰ صبح ۲۸ دسامبر، پیش از پیش مسیرهای مظاهره مشخص شده بود. زینب کمره فلمبرداری خود را برداشت و به سمت شهر نو رفت. حوالی شفاخانه ایمرجنسی. یکی ـ دو خانم دیگر هم بهشکل پراکنده منتظر آغاز تجمع بودند. گویا محل تجمع افشا شده بود. ناگهان گروهی از طالبان در مقابل شفاخانه ایمرجنسی از موترها پیاده و راهها را مسدود کردند. یکی از طالبان مسلح مقابل زینب ظاهر و با کلمات تهدیدآمیز مانع فلمبرداری او شد.
با صدای فیرهای هوایی و شلیکهای پیاپی، معترضان نهتنها خاموش نشدند، بلکه صدای اعتراضها بلندتر شد. طالبان شعارها و کاغذهای در دست معترضان را پارهپاره کردند. ناگهان صدای چیغِ زنی، جمعیت را متوجه خود کرد و صدای زنی دیگر از آنسو آمد.
زینب نفهمید کمرهاش را چطور بر شانه انداخت و سراغ یکی از مجروحان رفت. صدای زیرلبش حاکی از درد و غمش بود. نام دو فرزندش را مدام میگرفت. میگفت: «شوی ندارم، کاش زنده بمانم و اولادهایم ره دوباره ببینم… آخ خدا جان.. کاش».
زخمیها را به شفاخانه ایمرجنسی منتقل کردند.
زینب در پیامی نوشته است که زخمیهای آن مظاهره گفتهاند دوباره به صحنه میآیند. به گفته زینب، این صدا خاموش نخواهد شد.