فریدون مجلسی
تحلیلگر مسائل بینالملل
تفاوت شخصیتها، تفاوت نگاههای سیاسی، میزان تجربه، هوشمندی دیپلماتیک، توان چانهزنی، آگاهی و اشراف به مسائل منطقهای و جهانی و نظایر آن میتواند به عنوان شاخصههای فردی هرکدام از نامزدهای تصدی وزارت امور خارجه شرایط متفاوتی را برای سیاست خارجی ما رقم بزند. لذا قطعاً تفاوت جدی میان عراقچی با سعید جلیلی وجود دارد. هر دو مجری سیاستها و راهبردهای کلی نظامند، اما به هر حال توان این دو میتواند دو وزارت خارجه متفاوت را در چهار سال پیشرو رقم بزند. ضمن اینکه تمامی اسامیای که مطرح هستند در دو دسته کلی تقسیمبندی شده است؛ یک دسته شامل افرادی هستند که قائل به گفتوگو، مذاکره و پیگیری دیپلماسی به معنای واقعی کلمهاند و دسته دوم شامل افرادی است که من اسم آنها را «بنبستگراها» در دیپلماسی ایران میگذارم که به ظاهر خواهان گفتوگو هستند و خود را اهل مذاکره قلمداد میکنند، اما بنایی برای حل مشکلات و چالشهای سیاست خارجی از مسیر تعامل ندارند و در بهترین حالت صرفا مذاکره را برای مذاکره و وقتکشی پیش میکشند، نظیر آنچه آنچه در دوران محمود احمدینژاد روی داد که در نهایت ما را به بنبست سالهای آغازین دهه ۹۰ شمسی کشاند.اگر دولت سیزدهم مطابق با وعدههای رئیسی به دنبال نگاهی فراجناحی و پیگیری منافع ملی است قطعاً باید تیم مذاکرهکننده فعلی حداقل تا پایان نشست وین و حصول توافق جدید برای احیای برجام کار را ادامه دهند، چون تغییر این تیم و روی کار آمدن افراد جدیدی که با جزئیات و فضای مذاکرات آشنا نیستند، زمانبر است. ضمن اینکه بیشک نگاه و ادبیات مذاکرهکنندگان کنونی را نخواهند داشت. از اینرو برای اینکه فضای مذاکرات و نیز روند گفتوگوهای اعضای 1+4 و ایالات متحده آمریکا با تیم مذاکرهکننده جدید ایرانی هماهنگ شود زمان زیادی را تلف خواهد کرد که در شرایط کنونی کشور که با انبوهی از چالشها و مشکلات روبهرو است، به هیچوجه به نفع ما نیست. اگر هم آقای رئیسی بهواقع میخواهد مذاکرات به نتیجه نرسد و برجام نابود شود که بهترین سناریو تغییر کل ساختار وزارت امور خارجه دولت دوازدهم است، چراکه حضور افرادی مانند سعید جلیلی و باقریکنی در سیاست خارجی ایران که در کارنامه خود جز وقتکشی و خریدن وقت ندارند، بازگشت به همان بن بستگرایی دیپلماسی دولتهای نهم و دهم است. … امروز حاکمیت نظیر سالهای ۹۲ و ۹۳ به این باور رسیده که باید با یک چرخش، شرایط کشور را تعدیل بخشد. چون تحریمها و تبعات گسترده سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و حتی امنیتی آن کشور را به یک وضعیت شکنندهتر از آن سالها رسانده است. پس مطمئن باشید اگر نگاه حاکمیت در خصوص دیپلماسی با چرخش سیاسی سال ۹۲ در قالب نرمش قهرمانانه همراه نمیشد عملاً برجام و مذاکره با آمریکا در دستور کار دولت روحانی قرار نمیگرفت. چنانکه در نشست اخیر وین هم چراغسبز برای احیای برجام داده شد؛ چون وضعیت کشور به مراتبشکنندهتر از۹۲ است. … حاکمیت اکنون باید به دو سوال مهم پاسخ دهد. آیا دولت رئیسی که دولت آنهاست و اکنون که قدرت یکدست شده است درهای دیپلماسی ایران را باز خواهد گذاشت یا خیر؟ آیا در صورت بسته بودن درهای مذاکره و دیپلماسی حاضر به پذیرش تبعات، خسارات و زیانهای آن برای مردم و ملت در همه ابعاد و سطوح خواهند بود یا نه؟ پاسخ به این دو سوال تکلیف بسیاری از چیزها را مشخص خواهد کرد. لذا قطعاً بنبستگرایی در سیاست خارجی جایز نیست و حاکمیت هم بر این واقعیت اشراف دارد./ روزنامه آرمان ملی