مسعود خوانساری
رئیس اتاق بازرگانی تهران
اقتصاد ایران در ۴۰ سال گذشته همیشه با مشکل کسری بودجه روبهرو بوده که یکی از عوامل اصلی چالشهای اقتصادی است؛ یعنی همیشه میزان درآمدهای کشور از میزان هزینهها کمتر بوده؛ اگر این اتفاق برای یک بنگاه یا خانواده رخ دهد؛ بعد از یکی، دو سال آن خانواده یا بنگاه ورشکست میشود اما برای دولتها چنین اتفاقی رخ نمیدهد؛ زیرا ورشکستگی برای دولت مفهوم ندارد.
متاسفانه فکر نمیکنم سالی را در چهار دهه گذشته داشته باشیم که بودجه کشور بدون کسری بسته شده باشد. کسری بودجه یعنی از چاپ پول و این کار به معنای دست کردن در جیب مردم است که در پی آن افزایش قیمتها و تبعات اقتصادی و اجتماعی منفی دیگری رخ میدهد.
دولت به دلیل درآمدهای ارزی نفت و اقتصاد نفتی خود را بینیاز از بخش خصوصی و مردم میداند و تنها در مواقعی که مشکل پیدا کند شاید به این بخشها مراجعه شود. ما در سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ نزدیک ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی داشتهایم و در همین دوره بیشترین میزان واردات را شاهد بودیم؛ خاطرتان هست که قیمت موز تقریبا نصف قیمت سیب درختی بود؛ یعنی اینکه به تمام کالاهایی که از خارج وارد میشد؛ یارانه تعلق میگرفت چون دولت ارز داشت و آن را به قیمت خیلی پایین در بازار عرضه میکرد و از خلال دندان تا سنگ قبر همه چیز از خارج وارد میشد.
یکی از مخربترین اقداماتی که دولتها انجام میدهند قیمتگذاری دستوری است. تولیدکننده با هزینههای بالا فعالیت میکند اما به او میگویند باید با قیمت پایین کالای تولید شده را بفروشد. همین اتفاق را درباره ارز هم از سال ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰ شاهد بودیم؛ به صادرکنندگان میگفتند باید ارز خود را در سامانه نیما به قیمت ۲۰ تا ۲۵ درصد زیر قیمت بازار به واردکننده بفروشید. این تصمیماتی غیرمنطقی و خلقالساعهای که مرتب گرفته میشود ضربه سنگینی به اقتصاد کشور وارد کرده و میکند.