دکتر شیخ افسانه‌ای از جنس حقیقت

کتاب «افسانه دکتر شیخ» نوشتۀ جمشید قشنگ سرانجام بعد از چند سال پیگیری به چاپ رسید

تقریبا همه قدیمی‌های مشهد دکتر شیخ را می‌شناسند یا حداقل از او خاطره‌هایی شنیده‌اند. از این‌که بیمارانش را رایگان درمان می‌کرده است. روی میز محکمه‌اش ظرفی داشته که مردم به خواست خودشان و به اندازۀ وسع‌شان در آن پول می‌ریختند. این‌که او با دوچرخه‌اش در کوچه‌های تنگ مشهد به منزل بیمارانش می‌رفته و محبوب مردم شهر بوده است. شاید برای این محبوبیت است که سرانجام یکی از مردم همین محله‌های قدیمی تصمیم می‌گیرد، کتابی درباره زندگی او بنویسد. جمشید قشنگ معلم پیشین گروه تاریخ در دانشگاه فردوسی مشهد است. او این روزها در زمینه گردآوری تاریخ شفاهی مشهد فعالیت می‌کند و در بخش تاریخ شفاهی کتابخانه آستان قدس تقریبا هر روز میزبان مشهدی‌های قدیمی است تا برای او از گذشته‌ها بگویند. او از چند سال قبل بنا به آرزوی شخصی و علاقه‌ای که به دکتر مرتضی شیخ، پزشک شناخته شده مشهد پیش از انقلاب دارد، نوشتن کتابی دربارۀ زندگی او را آغاز کرده است. این کتاب آبان ماه امسال با حمایت دانشگاه علوم پزشکی گناباد توسط انتشارات مرندیز به چاپ رسید. آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی است با نویسندۀ کتاب درباره آنچه گذشت تا این‌که این کتاب به چاپ رسید.
● بگذارید از این‌جا شروع کنیم. چه اهمیتی دارد امروز از دکتر شیخ صحبت کنیم؟
بدون هیچ تعصبی میراث فرهنگی در جامعه امروز با سرعت تحولات اجتماعی، پایگاه‌های اتکای هر کشور و مردمی است. میراث فرهنگی جنبه‌های مختلفی دارد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها بی‌شک شخصیت‌ها و افراد اثرگذاری هستند که باید داستان زندگی آن‌ها گفته و شنیده شود. این را هم بگویم که من به معجزۀ داستان زندگی انسان‌ها اعتقاد دارم.
● به عنوان یک پژوهشگر، ابتدا کمی دربارۀ دکتر شیخ برای ما بگویید.
من فکر می‌کنم بهتر است از این‌جا شروع کنیم که چرا یک معلم مثل من باید زندگی دکتر شیخ را مطالعه کند. اولین تکاپوها در دوره دانشجویی‌ام شروع شد و یادم هست که با راهنمایی یکی از کتابدارهای دانشکده ادبیات با کتابی از زنده‌یاد محمد فاطمی آشنا شدم که چند صفحه‌ای را دربارۀ دکتر شیخ نوشته بود. خود نویسنده در زمانی دستیار دکتر بوده است. آن چند صفحه بهترین متنی بود که من تا آن زمان دربارۀ دکتر شیخ خوانده بودم. علاوه بر آن کتاب، گفت‌وگو با آقای یغمایی، مسئول دفتر رئیس دانشکده ادبیات باعث ایجاد انگیزه‌ای برای محقق کردن آرزویم شد.
این جریان مربوط به چه سالی است؟
من ورودی سال 68 رشته تاریخ هستم و در سال 72 فارغ‌التحصیل شدم. پس از کسب رتبۀ نخست و ممتاز، بورسیه وزارت علوم برای معلمی شدم. در مرحلۀ نخست معلمی که از بهمن 77 تا مرداد 87 طول کشید، فرصتی برای نوشتن کتاب نداشتم. هر روز صبح با عشق به دانشجویانم سر کلاس حاضر می‌شدم. آن دوره برای من دورۀ عاشقی بود، اما فرصتی برای رسیدن به یک آرزویم را نداشتم، تا این‌که دوره تبخیر پیش آمد!
● چرا دوره تبخیر؟
متأسفانه بر اثر مشکلاتی که برای تدریس من در دانشگاه ایجاد شد، مانع کارم شدند و من از این دوره به دورۀ تبخیر یاد می‌کنم. دربارۀ این موضوع کتابی با عنوان «معجزۀ اشک‌ها» نوشته‌ام که داستان آن مجزاست.
● چطور بعد از دانشگاه به دکتر شیخ پرداختید؟
بعد از دانشگاه از سال 89 به بخش تاریخ شفاهی آمدم. چند سال دلم در کلاس‌ها و پیش دانشجویانم بود، اما به تدریج دریافتم که این جداییِ سخت، یک فرصت ناب است که من از آن غافل بوده‌ام. حالا وقت داشتم تا به دکتر شیخ بپردازم و کتابی دربارۀ او و زندگی‌اش بنویسم.
● وقتی کار را شروع کردید چه منابعی یافتید؟
منابع مکتوب زیاد نبود، اما افراد زیادی از دکتر شیخ خاطراتی داشتند که می‌توانست به کار آید؛ از خانوادۀ دکتر تا کسانی که با او خاطره داشتند. کارم مستندسازی و تاریخ شفاهی بود و این فرصت خوبی برای پرداختن به دکتر شیخ در اختیارم گذاشت. دو سه مصاحبه خوب همکارانم پیش من انجام داده بودند که خیلی به کارم آمد. به ویژه دربارۀ گفت‌وگو با چند نفر از دخترهای دکتر شیخ. البته در لابه‌لای کتاب‌های خاطرات و زندگی‌نامه‌ها نیز از دکتر شیخ بسیار یاد شده بود. یک فیلم بازسازی-مستند از دکتر هم ساخته شد که شادروان رضا جوان در آن نقش اول را بازی کرد.
● شما چه تعداد مصاحبه به این مجموعه اضافه کردید؟
بیش از 350 مصاحبه آماده شد که حدود 335 مصاحبه در کتاب استفاده شد.
● از بین این افراد چه کسانی توانستند راهنمای شما در نوشتن کتاب باشند؟
یکی از مهم‌ترین افراد نقاش خوب و فقید مشهدی استاد غدیر صباغیان بود. او وقتی با خبر شد کتابی دربارۀ دکتر شیخ در دست نگارش دارم و ایده ایجاد موزه‌ای برای این پزشک با اخلاق را داده‌ام، خودش پیشنهاد داد تابلویی از دکتر شیخ به تصویر بکشد که جریان آن تابلو هم خودش به نظر من از معجزات این داستان بود چون استاد تا آخرین روز عمرش نقاشی را کشید و پس از آن درگذشت.
● جریان نگارش کتاب چه مسیری را طی کرد؟
از گفت‌وگوهای من با قدیمی‌های محلات مشهد دربارۀ دکتر شیخ و مطالعه همان چند کتاب باقی مانده شروع شد و ذره ‌ذره اسناد بیشتری در اختیارم قرار گرفت. پیشنهادهایی را در کنار پژوهش دربارۀ دکتر شیخ مطرح کردم. ساخت فیلم مستند و سینمایی، ایجاد موزۀ جهانی دکتر شیخ و برپایی همایش بین‌المللی در حوزه اخلاق‌پزشکی که در آن به پزشکان نمونه مدال دکتر شیخ داده شود، از جمله این ایده‌ها بود.
● چرا عنوان «افسانۀ دکتر شیخ»؟
اتفاق‌ها آن‌قدر زیاد بود که به این نتیجه رسیدم عنوان «افسانۀ دکتر شیخ» را انتخاب کنم. دوست دارم به یکی از این داستان‌های مهم اشاره کنم. خیلی تصادفی با پیرمردی آشنا شدم و با هم دربارۀ دکتر شیخ صحبت کردیم. دختر آن پیرمرد به نام مریم گلی برایم خاطره‌ای اثرگذار تعریف کرد. می‌گفت از مادرش شنیده هنگام کودکی، او و برادرش بیماری سختی گرفته‌اند که مادرش به اجبار آن‌ها را به مشهد آورده است. گویا وقتی مادر مریم در مشهد سرگردان بوده کسی دکتر شیخ را به او معرفی می‌کند. او پس از آشنایی بیش از یک ماه مهمان دکتر شیخ می‌شود و دکتر برای او اتاق کرایه و هزینه‌هایش را تأمین می‌کند تا فرزند بیمارش خوب شود. مریم گلی می‌گفت: «مادر هرگاه می‌خواست برای ما قصه بگوید، نخست قصۀ دکتر شیخ را می‌گفت».
● در تحقیق و نگارش کتاب چه کسانی شما را همراهی کردند؟
تعدادی از دانشجویان و دوستانم در پیاده‌سازی مصاحبه‌ها زحمات زیادی کشیدند؛ اما یکی از دانشجویان خوبم در کار خیلی کمک کرد، اما هیچ‌وقت راضی نشد که اسمی از او در کتاب آورده شود.
● کتاب چه قسمت‌هایی دارد و چند صفحه است؟
437 صفحه دارد و در هفت فصل نوشته شده است. زندگی‌نامه، محکمه‌ها، شخصیت و ویژگی‌های فردی و اجتماعی، از یک روز زندگی تا زندگی ابدی، اخلاق انسانی و ویژگی‌های حرفه‌ای، نام هر فصل است.
● جریان چاپ کتاب به کجا رسید؟
پارسال اول شهریور شهرداری مشهد مراسمی برای روز پزشک برگزار کرد که در آن جلد کتاب رونمایی شد. همان روز دکتر سجادی، معاون دانشگاه علوم پزشکی گناباد، درخواستی به من داد که می‌خواهد این کتاب را چاپ کند. قرارداد هم بسته شد. دکتر سجادی چند دلیل آورد؛ اول به خاطر دکتر شیخ، سپس من که مظلوم واقع شدم و دیگر این‌که کتاب چراغ راهی برای پزشکان امروز و آینده باشد. قرار بود که کتاب در بهمن 97 در دانشگاه علوم پزشکی گناباد رونمایی شود، اما به دلیل ایرادهای ممیز اداره ارشاد مشهد، مجوز صادر نشد!
● چه ایرادی؟
ممیز کتاب خواستار حذف قسمت‌هایی شده بود که اشاره‌ای به دورۀ معلمی من در دانشگاه داشت. با اعتراض من و ناشر، خوشبختانه وزارت ارشاد تهران، دیدگاه من را تایید کرد.

● در نهایت کتاب کی چاپ شد؟ و کی رونمایی می‌شود؟
قرار بود که در 13 دی ماه 98 در تالار شهرداری مشهد رونمایی شود که به دلیل اعلام سه روز عزای عمومی به زمان دیگری موکول شد.
● فکر می‌کنید چرا باید «افسانه دکتر شیخ» را خواند؟
دکتر شیخ در عصر فضیلت‌های فراموش شده، چراغ راهنماست و در دریای خروشان اخلاق پزشکی یک فانوس دریایی است. او کسی است که در قله‌های شرافت و آزادگی ایستاده است. هر چند رسیدن به این قله محال نیست، اما بدون شک بسیار سخت است. پس چه خوب است ما به جا ماندگان در دشت، چند قدمی به سوی قله‌ها گام برداریم.

دیدگاهتان را بنویسید