روز ٢٩ فوريه ٢٠٢٠ (١٠ اسفند ١٣٩٨) بيشك به عنوان يكي از نقاط عطف مهم در تاريخ معاصر افغانستان محسوب خواهد شد. روزي كه سرانجام ماراتن ديپلماتيك يك سال و نيمه امريكا و طالبان در دوحه قطر با عقد يك توافق نامه صلح خاتمه يافت. پيمان صلحي كه براي طالبان معنايي فراتر از يك توافق عادي داشت و از نظر منتقدان نيز چيزي جز بهانهاي مناسب براي خروج آبرومندانه امريكا از افغانستان نبود!
رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر، «شیر محمد استانکزی» امضای قرارداد صلح با آمریکا را توافق برای خروج «نیروهای اشغالگر آمریکایی» از افغانستان و «پیروزی طالبان» خواند. او گفت «پدران ما یکصد سال پیش با شکست انگلیس و سی سال پیش هم با شکست روسیه شاهد چنین روزی بودند»!
بدون شك بازنده اصلي اين توافق صلح مبهم (كه بدون حضور نمايندگان حكومت قانوني افغانستان صورت گرفت)، نظام نوپاي دموكراسي و ملت اين كشور بود زیرا با اين توافق عملاً بزرگترين تهديد عليه طالبان (يعني نيروهاي رزمي امريكا) از عرصه نزاع سياسي-نظامي افغانستان خارج و هزاران زنداني طالب از زندانهاي حكومت آزاد شدند و طالبان با در اختيار داشتن قريب به نيمي از قلمرو سرزميني اين كشور اكنون تنها با يك حكومت دموكراتيك ناكارآمد، شكننده، غرق در فساد، منزوي و مبتلا به بحران مشروعيت روبرو است.
به خزان نشستن بهار كوتاه دموكراسي در افغانستان (2020-2001) مسئله لاينحل و غيرقابل باوري براي نيروهاي دموكراسيخواه و البته موضوع پژوهشي تلخي براي محققين حوزه علوم سياسي به شمار ميرود. پرسش اين است كه چرا حمايتهاي بيدريغ نظامي، سياسي و مالي ٤٨ كشور قدرتمند جهان و هزينه صدها ميليارد دلار پول نقد، نتوانست خالق يك دموكراسي مستقل، منسجم، خودكفا، ملي و همه شمول در افغانستان شود؟ چگونه چند هزار طالب افراطي پابرهنه، مسلح به سلاحهاي كهنه برجاي مانده از عصر جنگ سرد و سرگردان در كوهها و غارهاي دورافتاده توانستند مانع استقرار نظم دموكراتيك مطلوب جامعه جهاني در افغانستان شوند؟
دورنماي شرايط سياسي و اجتماعي پيش رو براي نظم دموكراتيك و ساختار جمهوريت نوپاي افغانستان تيره و تار مينمايد و تداوم شرايط فعلي نيز بنا به سه دليل واضح، هر نوع آينده خوشبينانهاي را براي دولت جمهوري اسلامي افغانستان با شك و ترديدهاي اساسي روبرو ساخته است:
١- «صلح بدآموز» ترامپ با طالبان كه به گروههاي تروريستي نويد امتياز كلانتر در برابر اعمال خشونت بيشتر را ميدهد، صلحي كه به جبهه جهاد طالبان رونقي اميدواركننده بخشيده است و در مقابل، هواداران دموكراسي و شهروندان عادي افغانستان پس از دو دهه اكنون غرق در نااميدي و سرخوردگي از تمرين ناكام دموكراسي در داخل كشورشان هستند. صلح مشكوكي كه شورشيان بنيادگرا را در تخريب (به زعم خودشان) «دموكراسي كفري» حاكم بر كشور راسختر نمود! صلحي كه دو پيام متضاد به دو گروه مخالف در ميانه بحران ديرپاي افغانستان ارسال نمود، يك پيام نويدبخش براي گروه موسوم به امارت اسلامي طالبان و يك پيام مأيوسكننده براي آنچه حكومت جمهوري اسلامي افغانستان ميخوانيم، پيامهايي كه ما نميدانيم آيا حتي همسو با منافع بلندمدت امريكا و متحدينش است يا خير!؟ چه رسد به اينكه به نفع ملت رنج ديده افغانستان باشد!
٢- قطع تدريجي كمكهاي نقدي و غيرنقدي بينالمللي كه به حكومت شكننده و بيثبات كابل صورت ميگرفت و همزمان، خروج زمانبندي شده نيروهاي بينالمللي پاسدار نظم دموكراتيك كه دورنماي جمهوريت، حاكميت قانون و دموكراسي را تيره و تار ساخته است و همه اينها خبر از آيندهاي تاريك و هولناك براي بهار دموكراسي در افغانستان، منطقه و صد البته جهان ميدهند.
٣- از سرگيري خشونتهاي طالبان پس از آتش بس سه روزه عيد فطر سال ١٣٩٩ كه با حملات مداوم به نيروهاي امنيتي افغان و حتي حمله به مراكز غيرنظامي و آموزشي مثل آموزشگاه كوثر دانش و دانشگاه كابل در آبان ماه سال جاري كماكان تداوم يافته، خشونتهايي كه علاوه بر طالبان متاثر از جهاد ساير فرقههاي افراطي اسلامگرا مثل شبكه حقاني، حزب التحرير، شوراي كويته، داعش، القاعده و ساير گروههاي تروريستي نيز هست.
اكنون اما به نظر ميرسد با شكست ترامپ در انتخابات رياست جمهوري امريكا، طالبان نگران و مشوش هستند! نگران از اينكه شايد ساكن بعدي كاخ سفيد (جو بايدن) به توافقات علني و پشت پردهاي كه اين گروه با دونالد ترامپ داشت پايبند نباشد. بديهي است كه اگر در نظام رياستي امريكا شخص رئيس جمهور بتواند قرارداد بينالمللي چندجانبهاي مثل برجام را كه حتي در شوراي امنيت سازمان ملل نيز در قالب يك قطعنامه به ثبت رسيده بود، نقض نموده و زير پا بگذارد قطعاً اين توانايي را نيز خواهد داشت تا به قرارداد صلح با يك گروه تروريستي مثل طالبان نيز «نه» بگويد. به هر روي تا هنوز زمان براي قضاوت نهايي در اين باره و به ويژه درباره سياست خارجي ساكن جديد كاخ سفيد زود است اما در كابل چشمهای نگران و وحشت زده شهروندان به اين سو است؛ آيا رئيس جمهور جديد ميتواند بلايي كه دونالد ترامپ بر سر نظام نوپاي دموكراسي در افغانستان آورد را جبران نمايد!؟